سینما اسکولز

تفاوت بین نوشتن فیلمنامه برای تلویزیون و سینما

تفاوت بین نوشتن فیلمنامه برای تلویزیون و سینما

امروز در این مقاله با  تفاوت بین نوشتن فیلمنامه برای تلویزیون و سینما آشنا میشید . این دو فرآیند ، در کنار اشتراک ها تفاوت های زیادی با هم دارند که در ادامه بررسی خواهیم کرد.

اصول نوشتن برای تلویزیون و نوشتن فیلمنامه یک فیلم سینمایی تقریباً شبیه همه : فیلمنامه یک سریال تلویزیونی و فیلمنامه یک فیلم بلند داستانی روی صفحه مثل هم به نظر میرسن !

هر دوتاشون با استفاده از نرم افزار های فیلمنامه نویسی تایپ میشن و هر دو از عناوین صحنه ، عنوان شخصیت ها، توصیف صحنه و دیالوگ استفاده می کنند. اما این دو فرآیند تفاوت های زیادی هم دارند.

 

فهرست مطالب :

  • نویسندگی برای تلویزیون یعنی چی ؟
  • نویسندگی برای سینما یعنی چی؟
  • پنج تفاوت بین نوشتن برای تلویزیون و نوشتن یک فیلم سینمایی
  • نحوه ساختاربندی فیلمنامه تلویزیونی
  • نحوه ساختاربندی فیلمنامه یک فیلم بلند

 

نویسندگی برای تلویزیون یعنی چی ؟

نویسندگی تلویزیونی ، هنرِ نوشتنِ یک سریال تلویزیونیه ! به همین سادگی . نویسندگان تلویزیون ، داستان فیلم رو شکل میدن، فیلمنامه‌ش رو می‌نویسن، ویرایش‌ها و بازبینی‌های لازم رو انجام میدن و به تعیین ظاهر یک قسمت کمک می‌کنند.

در دنیای تلویزیون، نویسندگان میتونند بر همه چیز نفوذ داشته باشند ، از داستان هایی که گفته میشه گرفته تا نحوه ساخت دکورها.

نویسندگی برای سینما یعنی چی؟

نویسندگی برای سینما هم ، هنرِ نوشتنِ یک فیلمنامه برای یک فیلم بلند یا سینماییه ! ( نبابا ؟).  نویسندگان سینما هم درست شبیهِ تلویزیون، داستان رو شکل میدن، فیلمنامه‌ش رو می‌نویسن و ویرایش‌ها و بازبینی‌های لازم رو انجام میدن .

با این تفاوت که برخلاف نویسندگان تلویزیون، نویسندگان فیلم معمولاً در تعیین ظاهر فیلم دخالت چندانی ندارند و این کار روی دوش کارگردان و فیلمبردار اثر است.

 

پنج تفاوت بین نوشتن برای تلویزیون و نوشتن یک فیلم سینمایی :

۱ – فیلمنامه های تلویزیون کوتاه تر از فیلمنامه های فیلم هستند.  نوشتن یک قسمت از سریال تلویزیونی زمان کمتری میبره و در صفحات کمتری خلاصه میشه .

هر قسمت یک سریال تلویزیونی یا ۳۰ دقیقه یا ۶۰ دقیقه است ، تازه آگهی های تبلیغاتی هم هست ، در حالی که فیلم های بلند حداقل ۹۰ دقیقه زمان دارند.

۲ – سریال های تلویزیونی ساختار روایی متفاوتی دارند.  یک فیلم سینمایی شروع، میانه و پایان مشخصی داره، در حالی که سریال های تلویزیونی اپیزودیک‌اند و شروع، میانه و پایان چندگانه هم براشون امکان پذیره.

هر فیلمنامه تلویزیونی ، بخشی از یک روایت بزرگتره ، با شخصیت ها و قوس های داستانی متعدد که در تعدادی قسمت و فصل پخش میشن .

۳ – فیلمنامه های تلویزیونی مجبور نیستند هر داستان رو فوراً گره گشایی کنند.  در یک سریال ، هر قسمت به یک نتیجه گیری میرسه ، اما لازم نیست که کاملا منظم جمع بندی بشه .

داستان ها و شخصیت ها در هر قسمت تا قسمت بعدی به رشد ادامه خواهند داد .

نویسندگان تلویزیون می‌تونند کارها رو آهسته پیش ببرند،  پایان هر قسمت رو طوری بنویسند که برای بیننده هیجان انگیز باشه ، و اجازه بدن داستان در طول زمان توسعه پیدا کنه .

۴ – فیلمنامه های تلویزیونی دیالوگ محور هستند.  سریال های تلویزیونی معمولاً برای پیشبرد داستان روی نوشتن تمرکز دارند تا تصاویر . ولی فیلم‌ها بیشتر از خیلی از سریال های تلویزیونی سینمایی هستند و فیلمبرداری بسیار حساب شده تری دارند ..

۵ – سریال های تلویزیونی در درازمدت به نوشتن بیشتری نیاز دارند.  هر اپیزود یک سریال تلویزیونی از یک فیلم بلند کوتاه تره ، اما به نوشتن بیشتری در طول یک فصل یا کل سریال نیاز داره .

 

نحوه ساختاربندی فیلمنامه تلویزیونی :

یک سریال تلویزیونی که به طور استاندارد یک ساعته است (حداقل در شبکه تلویزیونی که اینطوریه)، حدوداً پنج پرده داره که تقریباً هر کدوم حدود ۱۱ صفحه طول میکشه.

 

این ساختاریه که هر اپیزود باید داشته باشه :

پرده اول : شخصیت های خود را معرفی می‌کنید و مشکل را مطرح می‌کنید.

پرده دوم : مشکل اوج میگیرد .

پرده سوم : آیا سناریوی بدترین حالت رخ میدهد ؟

پرده چهارم : زمان دارد تمام میشود ، تیک تاک ساعت را شروع کنید .

پرده پنجم : کاراکترها را به لحظه پیروزی برسانید .

خیلی خوبه که وقتی شروع به پیکربندی ساختار هر اپیزود می کنید، به اینکه میخواید هر یک از پرده ها چگونه به پایان برسند هم فکر کنید .

اینا رو زودتر از موعد انجام بدید و داستانتون رو به درستی بر اساس اونا پیاده کنید ، نه اینکه در پایان هر پرده فقط به خاطر هیجان داستان، یک پیچش داستانی ( Twist) ایجاد کنید.

 

از دیگر مولفه های ضروری اپیزودهای شما ، خطوط داستانی A، B و C هستند:

خط داستانی A : خط داستانی A ، شخصیت اصلی شما را شامل می شود و هسته اصلی سریال شماست.

خط داستانی B : خط داستانی B ثانویه است و به روایت کمک می کند تا به حرکت به جلو ادامه دهد.

خط داستانی C : خط داستانی  C ، که گاهی اوقات به عنوان “دونده” شناخته می شود، کوچکترین خط داستانی است و کمترین وزن را به دوش میکشد.

نحوه ساختاربندی فیلمنامه یک فیلم بلند :

فیلم ها اغلب از یک ساختار ساده سه پرده ای پیروی می کنند. این مواردیه که هر بخش باید بخش برسه:

پرده اول : قهرمانتون رو تا بالای درخت دنبال می کنید.

پرده دوم : بهش سنگ پرت میکنید.

پرده سوم : میاریدش پائین ( یا نمیارید )

حواستون باشه که با تنظیم و معرفی همه چیز در پرده اول از طریق اکسپوزیشن ( مقدمه ) ، از هر غافلگیری تعجب آوری در پرده سوم جلوگیری کنید.

اکسپوزیشن اولین بخش درامه ، اما آسون نیست. یکی از راه‌های به نتیجه رسوندن اکسپوزیشن، اینه که حداقل یک شخصیت در ابتدا داشته باشید که به نیابت مخاطب عمل میکنه. یعنی از شخصیت اصلی سؤالاتی رو میپرسه که مخاطب ممکنه داشته باشه .

پس از اکسپوزیشن ، گره اصلی داستان رو با حادثه انگیزنده رو کنید . نباید  برای معرفیِ حادثه انگیزنده زیاد منتظر بمونید.

اگر به صفحه ۲۰ یا ۲۵ رسیده باشید و هنوز اونو معرفی نکرده باشید، تو دردسر افتادید!!!

باید از شماره صفحه به عنوان علائم راهنمایی و رانندگی استفاده کنید تا بدونید که آیا به نقطه عطف خاصی در فیلمنامه خود رسیده اید یا خیر.

موقع ایجاد قوس داستانی، به یاد داشته باشید که ۱۵ صفحه اول ، جالب ترین بخش باشه !!! چون شما باید سعی کنید با همون ۱۵ صفحه اول ، توجه تهیه کننده یا مدیر استودیویی که قراره تصمیم بگیره که فیلمنامه شما رو بسازه یا نه رو جلب کنید .

دیدگاه‌ها (0)

*
*

20 − 2 =

بلک فرایدی شروع شد : 35 درصد تخفیف بر روی تمامی محصولات + 50 درصد تخفیف بیشترکلیک کنید
+