سینما اسکولز

تکنیک های بازیگری

تکنیک های بازیگری

تکنیک های بازیگری ابزاری هستند که بازیگر می تواند با کمک آنها شخصیت را در موقعیتی به طور متقاعد کننده باز آفرینی کند. تکنیک های بازیگری متعددی وجود دارد، و بازیگران ماهر همه ی این تکنیک ها را می شناسند و ممکن است تکنیک های آموخته شده را بسته به نیاز های صحنه به کار برند.

 

تکنیک بازیگری استانیسلاوسکی

قبل از اینکه فیلم به قالبی اصلی در صنعت سرگرمی بدل شود ، بازیگران روی سن نمایش اجرا می کردند. در این اجرا ها بازی مستلزم از بر کردن سطور دیالوگ با استفاده از « تکنیک های بسیار برون گرا » بود.
در این نوع بازی ، ژست ها بسیار گسترده بود و بازی ها هرگز احساسات واقعی شخصیت را نشان نمی داد و بازیگران شخصیت ها را عمیق تر از آن چه در قالب دیالوگ روی صفحات نوشته شده بود بازی نمی کردند.
وقتی کنستانتین استانیسلاوسکی ، متولد ۱۸۶۳ در روسیه ، متد بازیگری خود را برای نخستین بار عرضه کرد، همه ی آن ویژگی ها دچار تحول شد. او بازگران را به حدی فراتر از دیالوگ های مکتوب برد و ابزاری در اختیارشان گذاشت تا با آن مفاهیم ضمنی حسی واقعی شخصیت خود را کشف کنند.
او با کشف روش کنترل و دستکاری ویژگی های ظاهراً نامشهود انسانی، مانند احساسات و عواطف، یکی از تاثیرگذارترین تکنیک های بازیگری مدرن را ابداع کرد. در « سیستم استانیسلاوسکی» بازگران باید هر احساسی را که شخصیت شان تجربه می کند ایجاد و احساس کنند.

بر خلاف متدهای قبلی که در آن ها بازیگران صرفاً احساسات را «بازی» می کردند، در رویکرد استانیسلاوسکی، بازیگران با خلق زندگی ارگانیک، واقع گرایی روان شناختی، و اصالت حسی در لحظه، در واقع عواطف را «حس» می کنند.
نتیجه ی کار بازی واقعی و چند لایه ای است که بازیگر از طریق آن می تواند مفاهیم ضمنی و پیچیدگی های رفتاری ای را معرفی کند که شخصیت را به سطح تازه ای از واقع گرایی می برد.
یکی از اصول بنیادین این تکنیک «اگر جادویی» است که براساس آن، بازیگران از خود می پرسند: «اگر در موقعیتی مشابه موقعیت شخصیت قرار می گرفتم چه کار می کردم؟ »
بازیگران اغلب موقعیت های مشابهی را به یاد می آورند که در زندگی خود شاهدش بوده اند و در هنگام بازی کردن لحظه ای مشابه به آن رجوع می کنند.
آن چه استانیسلاوسکی می خواست این بود که بازیگران لحظاتی واقعی را در زمان خلق کنند- بازی نکنند، لحظاتی را خلق کنند که احساسات در آن به واقع حس شده باشد و آن چه تماشاگران نمایش می بینند یا در تصویر سینمایی دیده می شود همین احساسات باشد.
این رویکرد بنیاد بازیگری در سینما، تئاتر و تلویزیون تلقی می شود. تکنیک استانیسلاوسکی به آن چه امروز «متد اکتینگ» خوانده می شود تکامل یافت.

 

تکنیک بازیگری سنفورد مایزنر

در حالی که سیستم استانیسلاوسکی بازیگران زندگی را در لحظه ایجاد می کنند، تکنیک مایزنر که سنفورد مایزنر در سال ۱۹۳۰ ابداع کرد، بازیگران را به استفاده از متدی موسوم به «جایگزینی» تشویق می کند.

ممکن است بازیگر در حال ایفای نقش شخصیتی باشد که وارد خانه می شود و در می یابد مادرش شب قبل مرده، اما خودش چنین چیزی را تجربه نکرده باشد تا از آن الهام بگیرد.
تکنیک مایزنر به بازیگر این مکان را می دهد که آن تجربه را جایگزین تجربه ای دیگر کند – تجربه ای مشابه که بازیگر در زندگی واقعی از سر گذرانده است.
شاید بازیگر وارد خانه شده و متوجه مرگ عزیز دیگری شده باشد. با این که موقعیت ها یکسان نیست، بازیگر لحظه ای مشابه را که خود تجربه کرده جایگزین می کند تا بازی اش را برانگیزد.
یکی از وجوه مهم تکنیک مایزنر تکرار است. تمرینات تکرار موجب کاهش تاکید بر کلمات ادا شده می شود و تمرکز بر جزییات و مفاهیم ضمنی و چگونگی ادای کلمات افزایش می یابد. این تمرینات در خلق ظرافت های خاص زبان بدن در لحظه و انعطاف در اجرا به بازیگر کمک می کند.

 

تکنیک بازیگری میخاییل چخوف

میخاییل چخوف ، بازیگر متولد روسیه، در سال ۱۹۲۰ تکنیکی برای بازیگری ابداع کرد. رویکرد «فرایند دوگانه» چخوف که ریشه در تکنیک استانیسلاوسکی داشت، نه تنها به بازیگران روش خلق زندگی در لحظه را می آموخت (فرایند اول)، بلکه چگونگی به تصویر کشیدن آن لحظه را در موقعیت واقعی صحنه، در مقابل تماشاگران یا در برابر دوربین و نور یاد می داد (فرایند دوم).

 

بازیگر در این متد در عین حال که عمیقاً در نقش فرو می رود، به طور ناخودآگاه از اطراف خود مطلع است و در هنگام بازی باید آن را در نظر بگیرد.
یکی از وجوه رویکرد چخوف «ژست روان شناختی» است که عبارت است از نشانه ای فیزیکی یا کلامی که شخصیت در زیر فشار بیان می کند یا از خود نشان می دهد و همین نشانه مکنونات قلبی و ذهنی اش را آشکار می سازد.
برای رسیدن به این «ژست روان شناختی»، بازیگر باید نقطه شکستن شخصیت و وجوه شخصیت را که در نتیجه ی آن فشار ظاهر می شود کاملاً بشناسد.
این ژست نیاز درونی شخصیت را به شکل کنشی بیرونی به تصویر می کشد. بازیگر این ژست را به منزله ی راهی برای تجدید تمرکز درونی بر بازی خود ماهرانه به کار می برد.

 

پیشینه ی داستان

نمایش، داستان، یا فیلم چیزی نیستند جز نگاهی اجمالی به بخشی از زندگی یک شخصیت در لحظه ی درگیری.
تماشاگر امکان آن را ندارد که شخصیت داستان را از زمان تولد بشناسد، به همین دلیل خصلت های رفتاری، تغییرات فکری، علایق و نفرت ها، و خلق و خوی شخصیت باید در همان مدت کوتاهی که تماشاگر شاهد بازی ست نشان داده شود.
بازیگری که نقش شخصیت را بازی می کند، باید از زندگی بازیگر از ابتدا تا زمانی که داستان رخ می دهد کاملاً مطلع باشد. این اطلاعات را « پیشینه ی داستان » می نامند.
پیشینه ی داستان برای بازی بسیار کلیدی است زیرا انسان در سطوح مختلفی عمل می کند و هریک از این سطوح حاصل گذشته ی انسان است.
برای مثال، در شرایط مختلف زیر، یک مرد ممکن است در دعوایی در کافه واکنشی متفاوت نشان دهد:
۱٫مرد مذکور در محله ای فقیر و در خانواده ای تک والدی بزرگ شده است.پدرش به اتهام قتل زندانی است و مادرش معتادی است که برای پشتیبانی از خانواده اش به زندگی بزهکارانه روی آورده است، یا ….
۲٫او در خانواده ای ثروتمند بزرگ شده است که پول در آن مانعی ایجاد نمی کند. پدرش وکیل و مادرش عضو کنگره است.

 

هنگام خلق پیشینه ی داستان زندگی شخصیت نکات زیر را مشخص کنید:

  • زندگی خانوادگی اش چطور بود؟ ارتباط شخصیت با والدین، خواهر و برادر ، و دیگر اقوام چگونه بود؟ چه کشمکش هایی در آن وجود داشت؟
  • شخصیت در مدرسه چطور بود؟ بهترین خاطره اش از مدرسه چیست؟ بدترین خاطره اش چیست؟ آیا در مدرسه او را دست می انداختند؟ آیا محبوبیت داشت؟ مطرود بود؟ همه ی این ها بر زندگی آینده ی شخصیت چه تاثیری گذاشت؟
  • تاریخچه ی شغلی شخصیت چیست؟ آیا او از کار خود خسته است؟ آیا جاه طلب است؟ تنبل است؟ همیشه منتظر فرصتی بزرگ است؟ دوستان و دشمنان شخصیت چه کسانی اند؟
  • شخصیت چگونه به نقطه ای که داستان از آن شروع شده است می رسد؟
با این که بخش اعظم پیشینه ی داستان در فیلم نامه نمی آید و در فیلم نیز دیده نمی شود، اطلاع از گذشته ی شخصیت در تشخیص نحوه ی بازی کردن نقش یا واکنش نشان دادن در موقعیتی مفروض به بازیگر کمک مهمی می کند.
پیشینه ی داستان زندگی هریک از شخصیت ها را بنویسید. نمایه ای دقیق از شخصیت خلق کنید، چنان که انگار دارید بیوگرافی او را می نویسید.
علاوه بر نکات کلی ، مجموعه ای از لحظات خاص ( ترسناک ترین لحظات، شادترین موقعیت ها، لحظه ای که شخصیت مرگ را تجربه می کند) را برای بازیگر خلق کنید تا در روی صحنه به آنها رجوع کند.

دیدگاه‌ها (0)

*
*

9 + دوازده =

بلک فرایدی شروع شد : 35 درصد تخفیف بر روی تمامی محصولات + 50 درصد تخفیف بیشترکلیک کنید
+