رویداد موازی در سینما
رویداد موازی
تصاویر تطبیقی ( درون برش)، از سری تصاویر اصلی ، زمان بندی نیست، بلکه پاراللی است در تاکید روشن تر همان صحنه – روشی که صحنه را مورد توجه بیشتری قرار دهند. در واقع «رویداد دوبل» شامل دو صحنه مختلف و همزمان است که از طریق تغییر برش ، گسترش می یابد. این تکنیک را «رویداد موازی» می گویند. رویداد موازی حاوی صحنه هایی مرتبط بهم است که در یک مکان واحد اتفاق نمی افتد ، ولی در زمان واحد چرا. حتا اگر یکی از آن دو رویداد بازگشت به گذشته یا نگاه به آینده باشد. بنابراین تغییر برش موازی، می تواند مفهومی از یک خاطره، فانتزی یا سمبلیک از هسته داستان را به نمایش گذارد. این تغییر برش در یک فیلم نامحدود است ؛ با توجه به اینکه جهت نگاه و آهنگ شتاب فیلم ، حفظ و رعایت می شود. وقتی که تغییر برش صورت می گیرد ، دو رویداد موازی می تواند به شکل یک واقعه واحد استنباط شود. بیشتر مواقع از تکنیک رویداد موازی برای احیای هیجان در یک سکانس فیلم استفاده می کنند. برای مثال ؛ در فیلم غرب وحشی ، بازیگر اصلی (زن) توسط سرخ پوستان به دور ستونی با طناب بسته می شود. ناگهان صحنه به هجوم اسب سوارانی که در صحرای وسیع به سرعت می تازند ، تغییر برش می شود. زن به سمت چپ نگاه می کند. اسب سواران به سمت راست می گریزند. اکنون ما به اتکای آگاهی از قاعده زبان فیلم ، می توانیم به ماجرا ، تقریباً پی ببریم.رویداد موازی در ساخت فضای هیجان در سکانسهای حادثه ای یا تعقیب و گریز ، تاثیر فراوانی می گذارد و هیچ محدودیتی ندارد و برای همه سبک فیلمها متناسب است. به عنوان مثال ؛ تصویر واکنشی در یک صحنه گفتگوی چهار نفره، داستان را متفاوت تر از تصاویر اصلی تعریف می کند.
بنابراین با بهره جویی از امکان تکنیک رویداد موازی ، می توان بر فضای روانشناسی یا هسته داستان بعد داد. اما برد موثر آن بستگی دارد که تصاویر موازی در تدوین ، چگونه پیوند می خورد.
ارتباط زمان و مکان
در مثال اینجا، تصویر دزد را می بینیم که پنجره را شکسته و داخل اتاق می شود. همزمان پلیس را نیز می بینیم که دارد می راند. اکنون تماشاگر می تواند ارتباط این دو صحنه را به خوبی حدس زند.
زمان و مکان
فیلم می تواند زمان را در روند داستان کوتاه کند. سال را در یک هفته، هفته را در یک دقیقه به نمایش گذارد. و یا از طریق فیدها، روبشها، پان سریع ، تصویر تطبیقی و برش زمان از مکانی به مکان دیگر پرش کند.
افکت اپتیکی
یک تصویر می تواند فید باز (پدیدار شدن تدریجی تصویر به روشنی) یا فید بسته (تیره شدن تدریجی تصویر) شود. از فید بسته ( با گرایش به تاریکی) برای پایان صحنه و از فید باز (گرایش به روشنی) برای شروع صحنه استفاده می کنند. چنانچه فید بسته در پی فید باز بیاید، تماشاگر قبول خواهد کرد که اکنون زمان یا مکان موقعیت داستان تغییر یافته است.یک دیزالو یک فید بسته است که به درازای زمان فید باز، نوردهی دوبل می شود. از دیزالو برای پیوند ملایم سکانسهای مختلف، استفاده می کنند.
تکنیک تدوین
بطور معمول از میان نمادها، تصاویر تطبیقی و تصاویر واکنشی برای فشرده ساختن زمان رویداد استفاده می کنند. مثلا در یک استادیوم ورزشی اگر ضرورت ایجاب کند که زمان را پنهان یا کوتاه کنیم، متداول ترین روش گرفتن نماهای تطبیقی از تماشاگران است که زمان را تا شاید به ۲۵ دقیقه تقلیل داد. بدون آنکه کسی متوجه تغییر زمان شود. اضافه کنیم از نمای تطبیقی برای طولانی کردن زمان فیلم نیز استفاده می کنند. ولی هنگامی که قطعه ای از تداوم تصویر (یک قاب از سری عکسها) حذف می شود، پرش روی پرده احساس میگردد و یا ممکن است ضعیف احساس شود. این پرش را اصطلاحاً « Jump cut» می گویند. از چنین برش ها ، اغلب در فیلمهای مستند برای فشرده کردن زمان مصاحبه – بدون تصویر تطبیقی- استفاده می کنند.
تغییر فرکانس تصویر
اگر در یک میدان اسبدوانی، دوربین را با فرکانس تصویر بالا برانیم ، حرکت اسبها را آهسته (اسلو موشن) نشان خواهد داد. حال اتومبیلی را که در حرکت است، با فرکانس تصویر کم برانیم ، شکل سرعت تند خواهد شد. تغییر زمان و مکان سریع خواهد بود. بر این اساس صحنه های زد و خورد یا تصادف را از فرکانس کم و صحنه های تعقیب و گریز را از فرکانس بالا برای تولید هیجان استفاده می کنند. ناگفته نماند دوربین های پیشرفته دارای امکان فرکانس تصویری می باشند که کمک می کند فیلم را با چه سرعت تصویری برانیم. طبق قاعده ، اگر بخواهیم تغییر سرعت احساس نشود ، نباید به بیش از یک سوم تغییر سرعت دست زد.
روبش WIPE
سیاه شدن اطراف تصویر به شکل افقی ، عمودی ، کروی و چهار ضلعی که یک افکت اپتیکی است و در چاپ اپتیکی ساخته می شود ، روبش می گویند.
تصویری که می بینید از فیلم «نفس بریده» اثر « لوک گدار» آورده شده است. از دست تا سکه ، دایره گونه فید بسته شده است که آن را در اصطلاح فنی « Iris Wipe» می نامند.
دیدگاهها (0)