سینما اسکولز

درس‌های مهم از کارگردانان برجسته هالیوود

درس‌های مهم از کارگردانان برجسته هالیوود

در این مقاله می‌خواهیم درس‌های مهمی را عنوان کنیم که از کارگردانان برجسته هالیوودی و آثارشان می‌توان آموخت. اما قبل از آن لازم است چند نکته را ذکر کنیم:

  1. تصور نکنید که این مطالب به عنوان اصولی معرفی شده‌اند که همه فیلمسازان باید آن‌ها را رعایت کرده و یا عیناً به کار ببرند. پس تنها در صورتی که هر کدام از مطالب برایتان جالب و الهام‌بخش بود می‌توانید از آن‌ها در آثار خود استفاده کنید.
  2. هرگز نگذارید کسی به شما بگوید که باید از یک فیلمساز خاص تبعیت کنید و شیوه او را دنبال کنید تا در کار خود مهارت پیدا کنید. در عوض، اگر تازه به عرصه فیلمسازی وارد شده‌اید، باید فیلم‌های زیادی چه خوب و چه ضعیف را با هم ببینید؛ چرا که همیشه می‌توان هم از فیلم‌های شاهکار و هم فیلم‌های بد و ضعیف، چیزهای زیادی آموخت. در نهایت آنقدر از لحاظ دانش و خلاقیت رشد می‌کنید که نیازی نیست همه فیلم‌ها را ببینید، اما مشاهده فیلم‌ها برای کسانی که تازه‌کار هستند امری ضروری است.
  3. تمامی فیلم‌های معرفی شده در این مقاله شاهکارهایی هستند که موفقیت‌های نادری کسب کرده و با گذشت زمان چیزی از ارزش‌های آن‌ها کم نمی‌شود، اما هدف از معرفی این فیلم‌ها درس‌هایی است که در آن‌ها نهفته شده و باید مورد توجه قرار گیرند.

 

فیلم «Schindler’s List» (اثر استیون اسپیلبرگ، محصول سال ۱۹۹۳)

– سرعت و گام (Pacing): فیلم «Schindler’s List» یک مدل عالی از سرعت و گام در فیلمسازی به حساب می‌آید. این فیلم ۳ ساعت و ۱۵ دقیقه است اما این سه ساعت واقعاً زود می‌گذرد، چرا که سرعت فیلم بالاست و هر صحنه از آن کاملاً معنی‌دار و رضایت‌بخش است. هیچ ثانیه‌ای از آن اضافه و بیهوده نیست. فیلم «Schindler’s List» یک فیلم بسیار طولانی است اما در حقیقت اینطور به نظر نمی‌آید، چرا که تک تک دقایق آن مهم و حساب شده است. درسی که می‌توان در این خصوص از این فیلم برداشت کرد این است که اهمیت درک و حس بیننده، بیشتر از زمان فیلم است. فیلم‌های ۹۰ دقیقه‌ای بسیاری وجود دارند که به دلیل سرعت و گام نادرست، بسیار طولانی‌تر به نظر می‌رسند و برعکس آن‌ها، این فیلم سه ساعته مانند برق می‌گذرد.

– نورپردازی: نورپردازی «Janusz Kaminski» برای این فیلم به گونه‌ای بوده که ارزش دارد روی آن وقت بگذاریم و درباره‌اش مطالعه کنیم. می‌توان گفت یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین نورپردازی‌ها در تاریخ سینما بوده است. اگر می‌خواهید مهارت نورپردازی خود را به سطح بالاتری ارتقا دهید، توصیه می‌کنیم که نگاهی به فیلم «Schindler’s List» بیندازید. به جرات می‌توان گفت اگر این فیلم را ده‌ها بار ببینید، هر دفعه یک تکنیک و درس جدیدی از آن خواهید آموخت. همانطور که در قسمت بالا اشاره کردیم، جذابیت این فیلم و نحوه روایت آن به گونه‌ای است که هرگز متوجه گذر زمان نمی‌شوید.

– بازی‌ها: یکی از دلایلی که باعث شده «Schindler’s List» با گذشت زمان از یاد نرود و احتمالاً از یاد هم نخواهد رفت این است که بازی‌ها در آن بسیار پخته و عالی هستند و تکرار مشاهده فیلم را لذت‌بخش کرده‌اند. در واقع هر بار که فیلم را می‌بینید، چیز جدیدی از آن خواهید آموخت، که نهایت تعریف و تمجید از یک فیلم را می‌رساند. به ویژه اینکه هیچ چیز در این فیلم به طور مستقیم بیان نمی‌شود و واقعیت‌های موجود درباره شخصیت‌های آن یا با عمل و یا با مفاهیم ضمنی به تصویر کشیده شده است. باز هم لازم است بگوییم که این هم یکی از دلایلی است که این فیلم هرگز کهنه نخواهد شد.

 

فیلم «Minority Report» (اثر استیون اسپیلبرگ، محصول سال ۲۰۰۲)

– شخصیت‌های عجیب: این فیلم به دلیل داشتن شخصیت‌های ثانویه عجیب و کاملاً حساب‌شده برجسته است. یکی از این کاراکترها «دکتر آیریش هاینمن»، هکر، جراح و مسئول پیشگیری از جرم است که از مسائل زیادی نیز خبر دارد. وجود چنین کاراکترهایی باعث ایجاد بافت و عمق بیشتری در فیلم می‌شوند و اگر قصد دارید در فیلمنامه بعدی که می‌نویسید، کاراکترهای خام و ضعیف نداشته باشید، بهتر است درباره این کاراکترها مطالعه انجام دهید.

– نورپردازی: نورپردازی در فیلم «Minority Report» (که توسط «Janusz Kaminski» انجام شده) کاملاً شجاعانه، مناسب، زیبا و نشان از تجربه طراح نورپردازی آن دارد. علاوه بر استفاده از افکت bleach bypass، سبک هنری خاص «Kaminski» نیز در این فیلم دیده می‌شود که نورپردازی این فیلم را بسیار متمایز کرده است.

 

فیلم «Romeo and Juliet» (اثر فرانکو زفیرلی، محصول سال ۱۹۶۸)

– زیبایی: زیبایی بازیگران، لوکیشن‌ها، طراحی‌ها و موسیقی باعث شده فیلم «Romeo and Juliet» تبدیل به یک شاهکار شود. این فیلم که اثر «فرانکو زفیرلی» کارگردان ایتالیایی است، از لحاظ زیبایی‌شنایی واقعاً جذاب بوده و یک کانال ارتباطی خاصی با شرایط انسانی برقرار کرده است.

– انتخاب بازیگران: «فرانکو زفیرلی» ماه‌های زیادی برای پیدا کردن بازیگران مناسب برای نقش‌های رومئو و ژولیت صرف کرد. وقتی بازیگران مناسبی پیدا شد، او به این مورد هم قانع نبود و بیشتر به جستجو پرداخت و بازیگران را مقابل دوربین خود قرار داد. وقتی پای انتخاب بازیگران جوان برای چنین نقش‌هایی در میان باشد، این مهم است که بازیگرانی انتخاب شوند که بتوانند یک بازی خوب را بدون نیاز به تلاش زیادی به ثمر برسانند. این ممکن است آن دسته از بازیگران را ناراحت کند که تصور می‌کنند قادرند در هر نقشی بازی کنند، اما حقیقت این است که وجود کارگردانی عالی نمی‌تواند بازی‌های متوسط و ضعیف را آن چنان تقویت کند. این یکی از عواملی است که می‌تواند موجب موفقیت یا شکست فیلم شود.

بیش از ۵۱ سال از عمر فیلم «Romeo and Juliet» می‌گذرد و این فیلم جزء فیلم‌های قدیمی و کهنه به حساب می‌آید، در عین حال، کمتر فیلمی پیدا می‌شود که با گذشت نیم قرن از ارائه آن چنین بتوان در مورد آن صحبت کرد.

 

فیلم «Terminator 2» (اثر جیمز کامرون، محصول سال ۱۹۹۱)

– ساختار فیلمنامه: ساختار فیلمنامه فیلم «Terminator 2» یک نمونه بی‌عیب و نقص از «ساختار سه پرده‌ای» فیلمنامه بوده که مهارت خاص جیمز کامرون در نحوه روایت و سرعت فیلم نیز به آن افزوده شده است. در فیلم «Terminator 2» هر لحظه و قسمت از فیلم، نسبت به بخش قبلی خود، محکم‌تر و پرانرژی‌تر بوده و از سکوت به درستی در فیلم استفاده شده است. کارگردان در فیلم نقد و بررسی آن می‌گوید: «اگر همه چیز صدای بلندی داشته باشد، یعنی صدای هیچ چیزی بلند نیست».

– قوس شخصیت: قوس شخصیت‌های «Sarah Connor» و «Terminator» در این فیلم بسیار تأثیرگذار است. «Sarah» از عدم اعتماد به «Terminator» به اعتماد کامل به او می‌رسد و خود «Terminator» نیز از یک ماشین کشتار به شخصیتی تبدیل می‌شود که در انتهای فیلم ما نسبت به او احساس خواهیم داشت. در واقع اینکه یک ماشین کم کم تبدیل به فردی می‌شود که دارای عواطف انسانی است، چیزی از تأثیرگذاری قوس شخصیت او کم نمی‌کند. آیا در انتهای فیلم، شخصیت «Terminator» از نظر ما یک انسان گرم و صمیمی نیست؟ این نشان از قدرت فیلم دارد.

– حرکات عالی دوربین و تدوین فوق‌العاده: حرکات دوربین و تدوین در فیلم‌های جیمز کامرون کاملاً روان و بی‌عیب و نقص است. کامرون نه تنها یک کارگردان فوق‌العاده بلکه یک تدوینگر بسیار ماهر است و باید این نکته را در نظر داشت که کارگردانی و تدوین دو مقوله درهم تنیده و ناگسستنی هستند. هرگز نمی‌توانید بدون اینکه یک تدوینگر ماهر باشید، یک کارگردان عالی شوید. تدوین جیمز کامرون در فیلم «Terminator 2» به قدری روان است که گاهی تشخیص کات‌ها و برش‌های فیلم حتی اگر با دقت زیادی به فیلم توجه کنید دشوار است. به عبارتی دیگر تدوین این فیلم آن قدر خوب انجام شده که برای مطالعه مورد بسیار سختی است! یک روش برای بررسی تدوین این فیلم این است که آن را بدون صدا تماشا کنید. بدین صورت می‌توانید توجه زیادی به حرکات دوربین و تدوین داشته باشید و چیزهای زیادی از آن‌ها بیاموزید (فراموش نکنید هر چه که آموختید را در سریع‌ترین زمان ممکن تمرین و تکرار کنید).

 

فیلم «Blade Runner» (اثر ریدلی اسکات، محصول سال ۱۹۸۲)

– حس و حال و بافت فیلم: فیلم «Blade Runner» از سری فیلم‌های کالت کلاسیک است. نورپردازی این فیلم دارای کنتراست بالایی بوده و در سراسر آن اتمسفر و حس و حال خاصی وجود دارد. اگر می‌خواهید در فیلم‌هایی که می‌سازید چنین حسی وجود داشته باشد، «Blade Runner» ارزش مطالعه را دارد. صحنه‌های شبانه، باران، نورهای پس‌زمینه قدرتمند، دود و … همه این‌ها ابزارهای فیلم‌های کلاسیک برای ایجاد مود خاص در فیلم هستند که اثرگذاری آن‌ها در این فیلم تا حد زیادی وجود دارد.

 

نتیجه‌گیری

مقاله را با این نکته به پایان می‌رسانیم که نباید نگران این باشید که فیلمتان شبیه به آثار کسانی نیست که همیشه تحسین شده‌اند. تأثیرپذیری از یک کارگردان به این معنی نیست که کار شما نیز باید همانند وی باشد. برای مثال، «فرانکو زفیرلی» چندین بار در جاهای مختلف اشاره کرده که فیلمسازی که او آن را تحسین می‌کند «اسنتلی کوبریک» است. این موردی بسیار قابل توجه است، چرا که سبک هنری کارهای «فرانکو زفیرلی» دقیقاً در نقطه مقابل آثار کارگردان بزرگی مانند «استنلی کوبریک» قرار دارد. در واقع «استنلی کوبریک» کارگردان محبوب زفیرلی بوده اما، آثاری که او خلق کرده کاملاً متفاوت از آثار کوبریک هستند.

مثال دیگری که می‌توان زد از «جیمز کامرون» است که در چندین مصاحبه خود اشاره کرده فیلم محبوبش «The Wizard of Oz» (به کارگردانی V. Fleming ، محصول سال ۱۹۳۹) بوده است. احتمالاً هر کسی که آثار کامرون را دیده باشد می‌داند که فیلم‌های او اصلاً شباهتی به فیلم «The Wizard of Oz» ندارد.

تلاش کنید هرچه که می‌توانید از کارگردانان و آثار محبوبی که دارید، بیاموزید و اگر آثارتان هیچ شباهتی به هیچکس ندارد، متعجب نشوید. این نشان از این دارد که شما آن درس‌ها را فرا گرفته‌اید و به جای اینکه عیناً در فیلم‌های خودتان منعکس کنید، از آن‌ها برای ارتقای هدف و چشم‌انداز هنری خودتان استفاده کرده‌اید.

دیدگاه‌ها (0)

*
*

15 + 4 =

بلک فرایدی شروع شد : 35 درصد تخفیف بر روی تمامی محصولات + 50 درصد تخفیف بیشترکلیک کنید
+