تکنیکهای فیلمسازی در آثار استنلی کوبریک
تکنیکهای فیلمسازی در آثار استنلی کوبریک
-
وجود صحنههای آهسته و دنبالهدار
یکی از نشانههای بارز فیلمهای «استنلی کوبریک»، وجود سکانسهای طولانی و آرام است. شاید برای هر کارگردان دیگری بتوان این مورد را کسلکننده و نوعی افراطی کاری دانست، اما در آثار «کوبریک» نه تنها چنین نیست، بلکه جذابیت فیلم نیز از این طریق بیشتر میشود.
نمونههایی از این مورد:
در فیلم «۲۰۰۱: A Space Odyssey»: در صحنهای که شخصیت «Bowman» میخواد «HAL» (سیستم کامپیوتر) را قطع کند. در این صحنه هیچ مونتاژ و ادیتی صورت نگرفته و تکنیکهای فشرده کردن زمان نیز دیده نمیشود و «کوبریک» جدا کردن تک تک ماژولهای سیستم کامپیوتری را برای ما به تصویر میکشد و هیچ میانبری در تصویر استفاده نشده تا آن را کوتاه کند. اگر در اولین تماشای فیلم متوجه طولانی بودن این صحنه نشدهاید، حتماً برایتان جذاب و زیبا به نظر میرسیده و کاملاً درگیر فیلم بودهاید. این هنر «استنلی کوبریک» را نشان میدهد که بتواند تماشاگرانی که عاشق سبک و استایل سینمایی هستند را به فیلم و سبکی که خودش دوست دارد جذب کند که به هر حال نشان دهنده استعداد بیاندازه و غیرقابل وصف اوست.
در فیلم «Barry Lyndon»: صحنه کارت بازی
در فیلم «Shining»: صحنه صحبتهای «جک نیکلسون» با خدمتکار در دستشویی
-
زوایای تند دوربین
در یکی از صحنههای فیلم «The Shining» که «شبلی دووال» درب آبدارخانه را به روی «جک نیکلسون» میبنند و او تلاش دارد که «شلبی» را متقاعد کند که در را به رویش باز کند، در یک قسمت، تصویر «جک نیکلسون» از پایین و با زاویه بسیار تندی فیلمبرداری شده که کاملاً عمدی به نظر میآید. این ممکن است در چند ثانیه اول تماشاگر را گیج کند و بلافاصله تشخیص ندهد که در حال تماشای چیست. این مورد نیز کاری افراطی نبوده و با توجه به کاراکتر و حال و هوای صحنه، کاملاً با آن انطباق دارد و جذابیت آن را بیشتر کرده است.
-
لنزهای بسیار عریض
«استنلی کوبریک» شاید اولین فیلمسازی بوده که در آثار خود، تا این اندازه از لنزهای فوق عریض استفاده کرده است؛ لنزهایی که زاویه بسیار باز آنها باعث تغییر شکل استوانهای در تصویر میشود. اولین نمونهای که در این خصوص به ذهن میرسد در فیلم «A Clockwork Orange» است که «کوبریک» هم در نماهای دالی و هم دوربین دستی از این لنزها بهره برده است.
در این مورد هم استفاده از لنزهای عریض بیهوده نبوده و کاملاً با فضای کلی فیلم انطباق دارد. آیا میتوانید تصاویر فیلم «A Clockwork Orange» را با لنز و دوربین معمولی تصور کنید؟ فیلمبرداری خوب ارزش زیادی دارد، خصوصاً زمانی که به اثرگذاری داستان بیفزاید. استفاده «استنلی کوبریک» از لنزهای مختلف در این فیلم نمونهای کاملاً بارز از این اثرگذاری است.
-
نماهای حرکتی طولانی
تمامی فیلمهای «استنلی کوبریک» حداقل یک نمای حرکتی (tracking shot) بلند و بدون توقف است و معمولاً به گونهای است که دوربین به سمت عقب حرکت میکند و کاراکتر نیز به سمت آن قدم برمیدارد.
نمونههایی از این مورد:
در فیلم «A Clockwork Orange»: در صحنه فروشگاه موسیقی که در آن «الکس» مسیر دوربین را در داخل فروشگاه طی میکند و به سمت آن در حرکت است (استفاده از لنز عریض در این صحنه نیز دیده میشود).
در فیلم «The Shining»: نماهای استدیکم از «دنی» که در راهروهای هتل با سهچرخه خود در حرکت است (در این مورد به جای «کشیدن»، «هل دادن» داریم. چون دوربین به سمت جلو حرکت میکند و حرکت کاراکتر را تعقیب میکند).
در فیلم «Full Metal Jacket»: نماهای استدیکم عریض که حین راه رفتن «گروهبان هارتمن» در اطراف خوابگاه گرفته شده است.
در فیلم «Paths of Glory»: نماهای دالی عریض در سنگر.
-
سردی بیش از حد
مورد آخری که میخواهیم به آن اشاره کنیم، اصلیترین مشخصه در فیلمهای «استنلی کوبریک» به شمار میآید که سردی بیش از فضای فیلم است. هر فیلمی که او بعد از «Spartacus» (محصول ۱۹۶۰) ساخته، در لحن و حس و حال و نیز در انتهای آنها نوعی سردی حس میشود.
صد البته که این مورد کاملاً حسابشده و دقیق صورت گرفته است. حدس و گمان درباره علت این سردی در فیلمهای «کوبریک» بسیار زیاد است. برخی گفتهاند «کوبریک» برای بشر حقارت عمیقی حس میکرد و عده دیگری نیز گفتهاند او توجه زیادی به این مورد داشت که بیننده را به جای همراه کردن با خود و پاسخ به سوالات بیشمارش، وادار به تفکر کند. پشت این حقیقت هرچه که باشد، همه ما قبول داریم که هیچکس بهتر از «کوبریک» چنین فضایی در فیلمهای خود ایجاد نکرده است.
فضای سرد فیلمهای او شاید مانند صحنههای طولانی فیلمهای او جلب توجه نکند، اما تا حد زیادی تأثیرگذار بوده است.
دیدگاهها (0)