هفت توصیه ران هاوارد برای فیلمسازان مشتاق
هفت توصیه ران هاوارد برای فیلمسازان مشتاق
«ران هاوارد» هم به عنوان یک بازیگر در سریال های اندی گریفیت شو و روزهای خوش به موفقیت رسید و هم به عنوان کارگردان فیلم هایی مثل آپولو ۱۳ و یک ذهن زیبا خوش درخشید. ران در این مقاله یک سری نکات و توصیه های ضروری خودش را با شما به اشتراک میگذارد ، نکاتی که میتوانند به هر فیلمساز مشتاق در این مسیر کمک کنند.
آموزش کارگردانی حرفه ای توسط ران هاوارد
هفت توصیه ران هاوارد برای فیلمسازان مشتاق!
ران هاوارد بهعنوان یکی از تحسینشدهترین کارگردانانی که امروزه در سینما فعالیت دارند، به دانش و بینشی رسیده که میتواند به هر فیلمساز در این مسیر کمک کند – از یک نویسنده برنده جایزه گرفته تا یک فیلمساز تازهکار که در حال فیلمبرداری با گوشی هوشمند خودش است. این نکات را به خاطر بسپارید:
۱ – قبل از عقل ، حس قلبی خود را دنبال کنید: به دنبال داستانی بروید که الهام بخش شما باشد. شما باید به جای ارتباط ذهنی، یک ارتباط عاطفی عمیق با داستان احساس کنید ، چیزی که نگذارد دست از تجسم داستان – حتی رویاپردازی در مورد داستان – بردارید. اطمینان حاصل کنید که داستان ، پتانسیل ارائه چیزهای جدید و جالب به مخاطب را دارد و ارزش زمان و هزینه کردن آن ها را هم دارد. ایده های خود را بسنجید ببینید تازه هستند یا نه . سپس، دنبال یک سری لحظات قدرتمند در داستان باشید. آن صحنه ها را مشخص کنید، درک کنید و بسازید. اگر به این لحظات رسیدید، مخاطب تاثیرش را احساس میکند و دوست دارد در مورد آن احساس صحبت کند و دوباره فیلم را تماشا کند.
۲ – برای تجزیه تحلیل فیلمنامه دنبال چندین صدا باشید: شما باید فیلمنامه را مورد حداکثر موشکافی و بررسی قرار دهید. یک ابزار ساده و مفید برای این کار، خواندن فیلمنامه توسط بازیگران، با حضور فیلمنامه نویس، و سپس یک جلسه دورخوانی است. هاوارد به فرآیند دورخوانی توسط بازیگران باور دارد ، به فرصت ها و موهبت هایی که میتوانید با اولین نگاه به تفسیر طبیعی بازیگر از کاراکتر به دست بیاورید توجه کنید.
۳ – از همکاری با فیلمنامه نویسان استقبال کنید: در اکثر فیلم ها، هم فیلمنامه نویس و هم کارگردان تصورهای ذهنی قوی دارند از اینکه نسخه نهایی یک فیلم چگونه خواهد شد، در بیشتر موارد، تحقق این تصور در نهایت در اختیار کارگردان خواهد بود، اما این بدان معنا نیست که کارگردان باید دیکتاتور باشد. وقتی زمان بازنویسی یک فیلمنامه فرا می رسد، هاوارد سبک کار خود را با نویسنده تطبیق میدهد. گاهی اوقات این فرآیند یعنی شانه به شانه همدیگر و در کنار هم کار کنید. گاهی اوقات هم یک سری گفتگو انجام میدهید و سپس نویسنده را آزاد میگذارید تا به تنهایی بنویسد. آشنا شدن با سبک کاری یک همکار به هاوارد کمک میکند تا محیطی ایجاد کند که در آن ، هر فرد در کار خود بهترین است و در نهایت بهترین عملکرد خود را به پروژه ارائه میدهد. او اغلب در بازنویسیها نظر نویسنده ها را جویا میشود، چون این باور را دارد که نویسندگان برای مدت طولانی در ایدهها و مضامین یک فیلمنامه زندگی کردهاند و آن را در سطح خلاقانهای که فراتر از سطح عقلانی است، درک میکنند.
۴ – مخاطب به دنبال ترکیبی از چیزهای تازه و آشنا است: هاوارد بر این باور است که تقریباً همه داستانها از ترکیب عناصر قدیمی و جدید ساخته شدهاند. هدف او به عنوان کارگردان همیشه این است که هر داستان را تازه و قابل ارتباط نگه دارد، حتی اگر مضامین، شخصیت ها، طرح داستان یا ژانر آشنا باشند. در Splash، ژانر فیلم برای مخاطبان آشناست – یک کمدی رمانتیک که در دهه ۱۹۳۰ میلادی واقع شده است – اما عنصر فانتزی این دختر که یک پری دریایی است جدید بود و به کمدی و تصاویر شگفتانگیز فیلم اضافه میکرد. هاوارد میدانست که پیرنگ داستان «مرد سیندرلایی» برای مخاطب آشناست، اما وقتی در تحقیقاتش با کارتون ملوان زبل “Out to Punch” روبرو شد، از اینکه چقدر شبیه داستانی بود که داشتند میگفتند، خندهاش گرفت. این او را وادار کرد که داستان را با تمام وجود و تا حد امکان به شکلی درونی بیان کند و داستان را در تلاش برداک برای بیرون کشیدن خانوادهاش و رهایی از فقر ریشهدار کند. در همین حال، هاوارد احساس کرد که فیلمنامه پیله (Cocoon) خوش آتیه است، اما با مخاطبان در سطح انسانی ارتباط برقرار نمیکند. همسرش شریل مدرک روانشناسی دارد و اغلب با بیماران سالمند کار میکرد و مشاهده میکرد که ما به عنوان انسان هرگز واقعاً از شر روانشناسی دبیرستان خود خلاص نمی شویم. هاوارد این روانشناسی نوجوان را در مورد شهروندان سالخورده در فیلم به کار برد ، آنها به جوانی خود باز میگردند و باعث میشد ارتباط با شخصیت ها آسان تر باشد . هاوارد در فیلم آپولو ۱۳ با رویکردی ژورنالیستی شروع کرد و به شدت در مورد داستان واقعی تحقیق کرد. او از همان ابتدا بخاطر شیوه های سینمایی که میشد برای همراهی مخاطب با شخصیت ها به کار ببرد هیجان زده بود. همینطور که به صورت عمیق تر وارد پروژه میشد، مضامین احساسی که کشف میکرد او را شگفت زده میکرد و دلبستگی او به فیلم را بیشتر کرد.
۵ – از همکاری های لازم برای ساخت یک فیلم در شرایط امروزی استفاده کنید: آکیرا کوروساوا، فیلمساز افسانه ای ژاپنی، ایده کار در یک گروه سه نفره را با هاوارد به اشتراک گذاشت. مثلثی را در نظر بگیرید که از سه همکار تشکیل شده است – برای مثال نویسنده، کارگردان و تهیه کننده. شما یک ایده خلاقانه را این وسط مطرح می کنید و تا زمانی که راه حلی برای تحقق آن پیدا نکردید، آن را به هم منتقل میکنید . این ساختار هنگام بررسی زیروبم ایده ها هم مفید است. هنگام فیلمبرداری «یک ذهن زیبا» ، هاوارد، راسل کرو و نویسنده اثر ، آکیوا گلدزمن به عنوان این سه نفر تلاش کردند تا راهی برای «درست نشان دادن » اسکیزوفرنی شخصیت راسل کرو، جان نش، برای تماشاگران پیدا کنند. دانش تخصصی آکیوا از بیماری و ایده های راسل برای افزایش تدریجی تأثیرات بیماری در بازی خود به هاوارد ایده ای داد که او هم بتواند به عنوان کارگردان با آن ها بازی کند.
۶ – به فیلمبردار در رسیدن به بهترین انتخاب ممکن کمک کنید ، موفقیت فیلمبردار موفقیت شما هم هست : بسیار مهم است که از تفاهم خلاقانه با فیلمبردار خود اطمینان داشته باشید. در مورد فیلم های دیگری که آنها ساخته اند و آنچه برای پروژه خود در ذهن دارید صحبت کنید. شما می خواهید فیلمبردار همان طوری که شما فیلم را حس میکنید فیلم را حس کند. یک چیز ملموس به آن ها بدهید تا نظرشان را بگویند، مثلاً یک فیلمنامه، و اجازه دهید در مورد اینکه اصولاً چطور شروع به تجسم یک فیلم می کنند صحبت کنند. وقتی همکاری با یک فیلمبردار کاربلد را شروع می کنید، از تصویربرداری نترسید. با آنها در مورد آنچه می خواهید مخاطبان احساس کنند صحبت کنید و به آنها اعتماد کنید چون قرار است زبان سینما را به پروژه شما تزریق کنند. هاوارد برای اولین بار نحوه استفاده از نور به عنوان یک کاراکتر در فیلم هایش را در صحنه فیلمبرداری A Beautiful Mind از مدیر فیلمبرداری خود، راجر دیکینز، یاد گرفت. دیکینز با تکنیک های نورپردازی خود ، وضعیت روانی و درون شخصیت های هر سکانس را منعکس میکرد. در Splash، فیلمبردار فیلم، دان پیترمن، هاوارد را تحت فشار قرار داد تا ژانر کمدی رمانتیک را دست کم نگیرد و همچنان آن را با بازی با لنزهای تله فوتو، لنزهای بلند، نماهای فوق عریض، نماهای دوربین روی دست و نماهای لواَنگل بصری کند . تنوع به مخاطبان انرژی میدهد. سالواتوره توتینو استفاده از اندازههای مختلف لنز و مدل های مختلف را به هاوارد آموزش داد تا نشان دهد که چگونه بافتهای مختلف میتوانند احساسات متفاوتی را به مخاطب منتقل کنند.
۷ – وقتی زمان تدوین رسید، شدیداً صادق باشید.” هاوارد به صداقت بی رحمانه در فرآیند تدوین تاکید دارد. این زمانی است که باید داستانی که امیدوار بودید فیلمبرداری کنید را رها کنید و به جای آن به متریال خامی که واقعاً در اختیار دارید نگاه کنید. تمام فرصت هایی که فیلم شما ممکن است ارائه دهد را با جان و دل پذیرا باشید. حتماً با تدوینگرتان درمورد انتظارات اساسی خود از رابطه کاریتان صحبت کنید. آیا میخواهید تدوینگر را به سمت تصور خود از نحوه چیدمان صحنه ها هدایت کنید یا می خواهید آن را به غریزه خود تدوینگر بسپارید ؟ یک تدوینگر خوب، ماهر، حرفهای، سختکوش، میتواند در مسیر هدایت های شما حرکت کند و سلیقه خوب و قابل اطمینانی دارد. یک تدوینگر عالی همه این ویژگی ها را دارد و علاوه بر آن ، مهارتی فوق العاده و یک چشم تیزبین و خلاق دارد و همیشه در حال رسیدن به ایده های جدید برای ارائه به کارگردان است. هاوارد بر اهمیت نشان دادن نسخه تدوین شده اثر به یک یا چند مخاطب برای گرفتن بازخورد تاکید دارد. آن موقع ممکن است از این که لحظات سردرگمی مخاطب میتواند شما را به نسخه ای جدید و خلاقانه از یک صحنه سوق دهد شگفت زده شوید. یکی دیگر از کارهای مفیدی که میتوانید انجام دهید این است که فیلمهایی که دوست دارید را به صورت بی صدا تماشا کنید تا به تدوین های الهامبخش آنها توجه کنید. خودتان را برای این آماده کنید که اولین نسخه تدوینتان به طرز بی رحمانه ای طولانی، تماشای آن دشوار و احتمالاً حتی نااُمیدکننده باشد. سپس، باید این کار سخت اما ضروری را انجام دهید که برای کشف راه حل ها ، مشکلات را مطرح کنید—حتی ممکن است با دیدن نتایج کمی هیجان زده شوید.
دیدگاهها (0)