۵ درس مهم فیلمسازی از شانتال آکرمن فیلمساز مستقل
۵ درس مهم فیلمسازی از شانتال آکرمن فیلمساز مستقل
در این مقاله میخواهیم ۵ درس مهم فیلمسازی از نگاه شانتال آکرمن کارگردان برجسته و فیلمسازی مستقل عنوان کنیم. آکرمن در سال ۱۹۷۱ و تنها با ۵۰ دلاری که در کیف پولش داشت به نیویورک آمد.
او که از دانشگاه فیلمسازی انصراف داده بود ، سبک و هنر خاص خود را در فیلمسازی دنبال کرد و آن را به دنیای سینما عرضه نمود . آثار تمام عیار او به همراه زیباییشناسی خاص و سوژههای زنانه باعث شد که آکرمن تبدیل به یک هنرمند برجسته و تأثیرگذار شده و عضو انکارناپذیری از جامعه فیلمسازان تقلی گردد.
شانتال آکرمن، فیلمساز بلژیکی و کارگردان فیلم انقلابی «Jeanne Dielman, 23 quai du Commerce, 1080 Bruxelles» در سال ۲۰۱۵ از دنیا رفت.
گاهی این بینش و حس درونی شماست که فیلمهای بهتری میسازد نه عقل و درایت
«آکرمن» خیلی رک و بیپرده در این باره صحبت میکند که کار او طوری نبود که برنامهریزی شده باشد و طبق دستور خاصی پیش برود و عقلانی باشد. او به طور مفصل توضیح میدهد که مقاصد سینماییاش با ساختن و پیش بردن فیلم انجام میشده و اینکه چگونه ادیتهای او بر اساس ادراک و زمانبندی درونی خودش به ثمر میرسید.
در واقع آکرمن اغلب پاسخ دادن به این سوال را سخت میدانسته که درباره فرآیند کار خود و نگرشی که دارد صحبت کند، چراکه هیچکس قادر به توضیح دادن احساسات نیست. او همچنین گفته که باید به خودش اعتماد میکرده چرا که «چیز دیگری نبود که به آن اعتماد کند»
وقتی من کات میدهم، حس میکنم، حس میکنم، حس میکنم و بدون هیچ دلیلی میگویم اینجا باید باشد! فقط با احساس این را میگویم. من حس میکنم که یک پلان باید چه اندازهای داشته باشد.
به هیچ وجه علت منطقی و عقلانی ندارم. نمیتوانم توضیح دهم چرا، اما میدانم که کارم درست است. این که چرا درست است را نمیدانم.
آکرمن در ادامه صحبتهایش میگوید که دوست دارد شخصی که یک فیلم را ساخته «حس» کند و این را بخش کلیدی «نظریه مولف» میداند. وقتی او صحبت از نظریه مولف میکند، منظور این است که یک فرمول و رویکرد ویژه برای فیلمسازی وجود ندارد و موجب این نمیشود که یک نفر «همه چیز را احساس کند».
به عبارتی سادهتر، تصور کنید فیلمها توسط یک سری ماشین و دستگاه و با ارائه ورودیهایی به آن دستگاهها ساخته میشد و در آن صورت فرمولها و دستورات یک نتیجه را جایگزین و تکرار میکردند، اما زمانی که ورودی کاملاً آزاد باشد (مبتنی بر حس و ادراک فیلمساز)، حاصل کار یک مورد خاص و یکتا خواه بود که منحصر به فردی بود که ورودیها را ارائه میدهد.
برای فیلمسازی هیچوقت زود نیست
وقتی صحبت از افراد موفق در سینما میشود، ما شخصی مثل «Orson Welles» را به خاطر میآوریم. کسی که شاهکار خود یعنی «Citizen Kane» را در ۲۵ سالگی ساخت.
آکرمن نیز فیلم « Jeanne Dielman » خود را در ۲۴ سالگی ساخته و این فیلمی بوده که از نظر تکنیکی و روایت کاملاً برخلاف عرف هنری موجود حرکت کرده و در مورد موضوعی سخن گفته که پیچیده و بغرنجتر از آن است که یک هنرمند جوان بتواند از عهده آن برآید.
مسائلی مانند اضطراب و افسردگی که او با نگاه به مادرش به دست آورده که از بازماندههای اردوگاه آشویتس بوده است.
تصویری از فیلم «Jeanne Dielman, 23, quai du commerce, 1080 Bruxelles» محصول سال ۱۹۷۵
کادر دوربین مانند یک آینه است
اگر فیلم را بیانی از «فضا و زمان» بدانیم، در این صورت نمیتوانیم در مورد خدمت و مشارکت آکرمن به فرم و شکل هنر صحبت نکنیم. در مصاحبه زیر او درباره تجربه خود از پلانهای ماندگار فیلم «Jeanne Dielman» به گونهای صحبت میکند که چیزی «درونی» است و «در دل شما نفوذ میکند».
به عبارتی دیگر هدف او این نبوده که پلانهای بلندی که گرفته مانند نقاشیهایی درآیند که باید دیده شوند، بلکه مانند آینههایی باشند که باید به آنها نگاه انداخت و خودمان و درگیریهای شخصی خود را در آن دید.
بنابراین اگر دیدن و فهمیدن فیلمهای او کمی سخت است، دلیل بر وجود نقص و ایراد فنی در خلال فیلمسازی او نیست، بلکه به دلیل شکاف احساسی در درون ماست که دوست نداریم با آن روبهرو شویم. او ما را وادار میکند که به خودمان نگاه کنیم و آسیبپذیر باشیم.
هیچکس فیلمساز متولد نشده و ما برای الهامگیری از دیگران به دنیا آمدهایم
آکرمن در ۱۵ سالگی بعد از دیدن فیلم «Pierrot le fou» اثر «Jean-Luc Godard» تصمیم گرفته که کارگردان شود.
او میگوید این فیلم پتانسیل هنری فیلم را زنده کرده و این به خاطر شباهت فیلم به اولین تجربه او از عشق بوده و ادامه میدهد که: «به یاد دارم سکانسی از فیلم «Jules et Jim» را دیدم و با خود فکر کردم چیزی در این پلان وجود دارد به نوعی با من در ارتباط است و بعدها در همان سال فیلم «Pierrot le fou» را دیدم و با خود گفتم: همین است.
من دلم میخواهد فیلمهایی مثل این بسازم (در ۲۷ سالگی هم درباره فیلم «Jeanne Dielman» همین را گفتم). وقتی ۲۲ سال داشتم حس میکردم کمی دیر شده اما فهمیدم که اگر فکر و ایدهای به ذهنتان الهام شود تفاوتی نمیکند که ۱۵، ۲۲ یا ۹۹ سال داشته باشید. رویاها همیشه وجود دارند و باید آنها را محقق کرد».
دیدگاهها (0)