آشنایی با اکسپرسیونیسم انتزاعی : تاریخچه، سبک و نقاشان معروف
آشنایی با اکسپرسیونیسم انتزاعی و تاریخچه آن
اکسپرسیونیسم انتزاعی، یکی از برجسته ترین جنبشهای هنری قرن بیستم، پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده شکل گرفت و بهطور ویژه در شهر نیویورک به اوج خود رسید. این سبک هنری، به عنوان نخستین جنبش آمریکایی که بهطور گسترده مورد توجه جهانی قرار گرفت، نه تنها نقطه عطفی در هنر معاصر آمریکا بود، بلکه با کنار گذاشتن سبکها و سنتهای هنری رایج در اروپا، مانند کوبیسم و سوررئالیسم، گسستی مهم از سنتهای اروپایی به شمار میرفت.
اکسپرسیونیسم انتزاعی، به جای تقلید از جریانهای هنری اروپایی، مسیری تازه و هویتی منحصربهفرد برای هنر آمریکا ایجاد کرد و این کشور را به کانون نوآوریهای هنری بدل ساخت.
فهرست مطالب:
- اکسپرسیونیسم انتزاعی چیست؟
- مفهوم انتزاعی در هنر
- شرح مختصری از تاریخچه اکسپرسیونیسم انتزاعی
- ۴ ویژگی هنر اکسپرسیونیسم انتزاعی
- ۹ هنرمند برجسته اکسپرسیونیست انتزاعی
- مقایسه هنر انتزاعی و اکسپرسیونیسم انتزاعی
- تفاوت اکسپرسیونیسم و امپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم انتزاعی چیست؟
اکسپرسیونیسم انتزاعی جنبشی هنری است که در اواسط قرن بیستم در شهر نیویورک ظهور کرد و به یکی از تأثیرگذارترین سبکهای هنری مدرن تبدیل شد. این جنبش که بر پایه نقاشیهای خودانگیخته و احساسمحور بنا شده بود، شامل دو شاخه اصلی میشد: نقاشی کنشی و نقاشی میدان رنگ (یا نقاشی رنگْ پهنه).
در نقاشی کنشی، هنرمند بهجای استفاده از ضربات قلمو به شیوهای منظم و دقیق، با چکاندن، پاشیدن یا ریختن رنگ بر روی بوم، اثری پویا و انرژیمند خلق میکند که بهنوعی بازتاب روحیه و هیجانات درونی اوست. از سوی دیگر، نقاشی میدان رنگ با استفاده از سطوح بزرگ و پهنههای یکدست رنگ شناخته میشود که اغلب برای برانگیختن احساسی عمیق و تأمل برانگیز طراحی شدهاند.
برخلاف سبکهای هنری سنتی که بر بازنمایی دقیق و واقعگرایانه اشیا و صحنهها تمرکز دارند، اکسپرسیونیسم انتزاعی تلاش میکند احساسات و هیجانات درونی هنرمند را از طریق فرمهای آزاد و غیرمعمول منتقل کند. این رویکرد نوین، هنر را به ابزاری برای بیان شخصی و تجربه بیواسطه تبدیل کرد.
حتما بخوانید : دوره آموزش اصول و مبانی هنر
مفهوم انتزاعی در هنر
انتزاعی به مفهومی اشاره دارد که از واقعیت یا جزئیات ملموس فاصله گرفته و بیشتر به ایدهها، احساسات یا ویژگیهای کلی تمرکز میکند. انتزاعی در هنر ، به سبکی گفته میشود که بر خلاف هنر واقعگرایانه، اشکال، رنگها، و خطوط را برای انتقال احساسات، ایدهها یا انرژیهای درونی به کار میبرد، بدون اینکه لزوماً به اشیاء یا صحنههای واقعی شباهت داشته باشند.
برای مثال:
- در یک نقاشی انتزاعی ممکن است خطوط و رنگها در ترکیبی قرار بگیرند که به بیننده حس حرکت، شادی یا هیجان القا کنند، بدون آنکه به چیزی مشخص مثل درخت یا انسان اشاره داشته باشند.
- انتزاعی میتواند به معنای جدا کردن عناصر خاص از یک مفهوم کلی باشد، مثل تمرکز فقط روی رنگ یا فرم، بدون توجه به اینکه به چه چیزی تعلق دارد.
در کل، هنر انتزاعی بیشتر به بیان احساس و ایده توجه دارد تا بازنمایی دقیق چیزی که میتوان دید.
هنر انتزاعی و اکسپرسیونیسم انتزاعی دو مفهوم متفاوت هستند، اگرچه شباهتهایی دارند و گاهی با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند ، در انتهای مقاله به تفاوت این دو اشاره خواهیم کرد.
شرح مختصری از تاریخچه اکسپرسیونیسم انتزاعی
اکسپرسیونیسم انتزاعی از آسیب های جنگ جهانی دوم متولد شد و به یکی از جنبش های هنری تعیین کننده قرن بیستم تبدیل شد. در اینجا مروری بر لحظات کلیدی این جنبش در تاریخ هنر خواهیم داشت:
- ریشه های این اصطلاح: در سال ۱۹۲۹، آلفرد بار، مورخ هنر، این اصطلاح را برای توصیف آثار نقاش روسی الاصل «واسیلی کاندینسکی» ابداع کرد، اما این اصطلاح ، پس از جنگ جهانی دوم رایج شد.
- جنگ جهانی دوم: جنگ تأثیر عمده ای بر تولد اکسپرسیونیسم انتزاعی داشت. نویسندگان مدرن، هنرمندان و مجموعه داران هنر به طور یکسان در این دوران از اروپا فرار کردند. بسیاری از آن ها به شهر نیویورک آمدند. اگرچه پابلو پیکاسو و هانری ماتیس تکنیک های بسیاری را اختراع کردند که هنر اکسپرسیونیسم انتزاعی را تقویت میکرد، اما آن ها در اروپا عقب ماندند.
- ظهور جکسون پولاک: در اواخر دهه ۱۹۴۰، هنرمندی به اسم جکسون پولاک – که به یکی از مشهورترین اکسپرسیونیست های انتزاعی در صحنه نقاشی آمریکا تبدیل شد – شروع به میخکوب کردن بوم های نقاشی خود روی زمین و رنگ پاشیدن به آن ها و ایجاد “نقاشی قطره ای” کرد. پولاک در سال ۱۹۵۶ درگذشت، اما موزهها و گالریهای سراسر جهان همچنان آثار او را به نمایش میگذارند. آثار این هنرمند در حراجی ۶۱ میلیون دلار فروخته شده اند.
- سالهای پس از جنگ: پس از جنگ جهانی دوم، نسل جدیدی از هنرمندان آمریکایی شروع به جلب توجه کردند. هنرمندان اکسپرسیونیست انتزاعی با استفاده از ترکیبی از تکنیک هایی که از ماتیس، پیکاسو، و خوان میرو الهام گرفته بودند و آموزه های هنرمندانی مانند هانس هافمن و جان دی. گراهام، شروع به تعریف سبک خود کردند.
- توسعه جنبش : مجموعه داران هنری مانند پگی گوگنهایم به دیده شدن این جنبش جدید کمک کردند. گالری گوگنهایم، هنر این قرن، نقش مهمی در ترویج آثار اکسپرسیونیستهای انتزاعی ایفا کرد. با ظهور هنرمندان بیشتر، حامیان بیشتری در دنیای هنر درهای خود را به روی هنر انتزاعی باز کردند. مؤسسات بزرگی مانند موزه هنرهای مدرن (MoMA) تماس گرفتند و به دنبال نمایشگاه های بزرگی از نقاشی های انتزاعی بودند. منتقدان هنری مانند کلمنت گرینبرگ نیز به دیده شدن اکسپرسیونیسم انتزاعی کمک کردند.
حتما بخوانید : دوره آموزش نقاشی با اسپری و هنر انتزاعی توسط فوتورا
۴ ویژگی هنر اکسپرسیونیسم انتزاعی:
اکسپرسیونیسم انتزاعی اصطلاحی است برای چندین سبک هنری، اما آثار درون این جنبش حداقل یکی از این ویژگیهای مشترک را دارند:
۱- نقاشی کنشی: هارولد روزنبرگ، منتقد هنری، در سال ۱۹۵۲ اصطلاح «نقاشی کنشی» یا «اکشن پینتینگ» را برای شناسایی آثار هنری شلوغ نقاشانی مانند جکسون پولاک ابداع کرد. آثار اکشن پینتینگ معمولاً آشفته اند، و شامل پاشیدن رنگ و چکه هایی هستند که بوم را می پوشانند.
۲- اتوماتیسم: یک تکنیک رایج در این جنبش، اتوماتیسم بود، تکنیکی که در آن نقاشان به ناخودآگاه خود اجازه می دادند هنرشان را هدایت کند. رابرت ماترول، نقاش آمریکایی به ویژه حامی این تکنیک بود.
۳- نقاشی میدان رنگ: برخلاف نقاشی های کنشی که از نظر بصری بسیار شلوغ هستند، نقاشی های میدان رنگ، طیف های رنگی ساده روی بوم اند. نمونه هایی از این تکنیک شامل آثار نقاشانی مثل مارک روتکو و نقاشی های دیواری سیگرام در تیت مدرن اند. نقاشی های میدان رنگ همچنان ماهیت انتزاعی دارند، و معمولاً ظاهری منسجم و یکپارچه دارند.
۴- مقیاس های بزرگ نقاشی: در حالی که اکسپرسیونیست های انتزاعی، مخترع نقاشی در مقیاس بزرگ نبودند، استفاده از بوم های بزرگ برای آن ها بسیار متداول شد. به عنوان مثال، نقاشی های پولاک به قدری بزرگ بودند که ترجیح می داد از کف زمین به جای سه پایه استفاده کند.
معروفترین نقاشان سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی: معرفی ۹ هنرمند برجسته
اکسپرسیونیسم انتزاعی، جنبشی هنری است که بسیاری از هنرمندان بزرگ قرن بیستم را در بر میگیرد. این هنرمندان با سبکهای منحصربهفرد خود، این جنبش را به اوج رساندهاند. در ادامه، ۹ هنرمند برجسته این سبک معرفی میشوند:
اَد راینهارت :
راینهارت، یکی از پیشگامان نقاشی مینیمالیستی، با تأثیر از بارنت نیومن، آثار خود را با مربعهای تکرنگ و مستطیلهای ساده تعریف کرد. معروفترین آثار او، مجموعه نقاشیهای «سیاه» هستند که در دهه ۱۹۶۰ خلق شدند. این نقاشیها با طیفهای متنوعی از رنگ سیاه، نشاندهنده تمایل او به کاهش هرگونه عنصر اضافی در هنر بود. راینهارت در سال ۱۹۶۷ درگذشت.
بارنت نیومن:
نیومن نقاش میدان رنگ در سال ۱۹۴۸ با Onement I به موفقیت رسید. این قطعه اثری روی بوم است که از رنگ قرمز تیره با یک خط نارنجی در وسط تشکیل شده است که دو میدان رنگی ایجاد می کنند. همانطور که در مورد بسیاری از اکسپرسیونیست های انتزاعی این بحث وجود داشت، منتقدان هنری این سوال را مطرح کردند که آیا می توانند آثار نیومن را هنر بدانند یا نه. نیومن در سال ۱۹۷۰ درگذشت.
کلیفورد استیل:
استیل در طول زندگی حرفهای خود بر موضوعات والا تمرکز داشت و از سبکی تندخو و دندانه دار استفاده میکرد و اغلب به جای قلم مو، از کاردک استفاده مبکرد. آثار استیل در مقیاس بزرگ بودند و برای برانگیختن احساسات در مقیاسی به همان اندازه طراحی شده بودند. در سال ۱۹۷۹، موزه هنر متروپولیتن در نیویورک بزرگترین نمایشگاه آثار استیل تا به امروز را به نمایش گذاشت – بزرگترین نمایشگاهی که این موسسه تا به حال برای یک هنرمند زنده ترتیب داده است. استیل در سال ۱۹۸۰ درگذشت.
هلن فرانکنتالر:
فرانکنتالر تحت تأثیر هنر نقاشانی مثل هانس هافمن و جکسون پولاک، از اشکال و حرکات سیال برای ابراز عشق به طبیعت و فرم ها در محیط های طبیعی استفاده میکرد. یکی از آثار شناخته شده او کوه و دریا است. از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۷۱، فرانکنتالر با رابرت ماترول، فعال انتزاعی، ازدواج کرد. او در سال ۲۰۱۱ درگذشت.
جکسون پولاک:
پولاک که در رأس جنبش اکسپرسیونیستی انتزاعی قرار داشت، هنگام نقاشی قوانین مرسوم را زیر پا می گذاشت و از کف زمین به عنوان سه پایه خود، از رنگ خانه به عنوان وسیله خود و اشیایی مانند چوب و چاقو به عنوان ابزار استفاده میکرد. او پیشگام تکنیک قطرهای و نقاشی کنشی بود و به یکی از اعضای مهم مکتب نیویورک تبدیل شد – گروهی غیررسمی از هنرمندان، نویسندگان، نقاشان و موسیقیدانانی که از سوررئالیسم و جنبشهای آوانگارد آن زمان الهام می گرفتند. از آثار برجسته او میتوان به ریتم پاییزی، همگرایی و شماره ۵ اشاره کرد. پولاک در سال ۱۹۵۶ درگذشت.
لی کرزنر:
کرزنر با تخصص در نقاشی و کولاژ، اغلب از این دو تکنیک به صورت پشت سر هم استفاده میکرد. برای او غیرمعمول نبود که نقاشی های خود را واسازی کند و سپس از قطعات آن در آثار کولاژ خود استفاده کند. او با همکار هنرمند انتزاعی خود، جکسون پولاک ازدواج کرد و تأثیر زیادی بر سبک و حرفه او گذاشت. او علاوه بر به اشتراک گذاشتن دانش گسترده خود از هنر معاصر با همسرش، او را با چهره های کلیدی دنیای هنر آشنا کرد. از آثار برجسته کرزنر میتوان به سلف پرتره، طبیعت بی جان و گریز قطبی اشاره کرد. او در سال ۱۹۸۴ درگذشت.
مارک روتکو:
روتکو یکی از اعضای مکتب نیویورک بود و با توسعه تکنیکهای نقاشی میدان رنگی و خلق آثاری که دارای بلوکهای رنگی بودند، برای خود شهرت خوبی دست و پا کرد. او بیشتر خودآموخته بود و از فیلسوفانی مانند فردریش نیچه تأثیر می گرفت. اگرچه کارهای اولیه او رنگهای روشن و لبههای نرمتر داشتند، اما رنگهایی که او انتخاب میکرد با بزرگتر شدن تیرهتر میشدند، بهویژه زمانی که سلامتش شروع به از بین رفتن کرد. از مشهورترین آثار هنری او میتوان به نقاشیهای دیواری Seagram، White Center و Black on Maroon اشاره کرد. روتکو در سال ۱۹۷۰ درگذشت.
رابرت مادرول:
یکی از بنیانگذاران اکسپرسیونیسم انتزاعی، مادرول ، فلسفه آموخته بود و عناصر نظریات فلسفی را در آثارش هم به کار میبرد. از آثار مهم این هنرمند میتوان به زندان کوچک اسپانیایی، اولیس، و مرثیه به جمهوری اسپانیا شماره ۱۱۰ اشاره کرد. هلن فرانکن تالر، نقاش انتزاعی، همسر سوم او بود. او در سال ۱۹۹۱ درگذشت.
ویلم دکونینگ:
دکونینگ، نقاش و مجسمهساز، متولد هلند، زمانی که ۲۲ سال داشت به نیویورک نقل مکان کرد. او مانند پولاک نقاش کنشی جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی و عضو مکتب نیویورک بود. او در سالهای آخر عمر، بر نقاشی از زنان تمرکز کرد و اغلب در ویژگیهای آن ها اغراق میکرد. از معروف ترین آثار او میتوان به زن سوم و زن ششم اشاره کرد. تابلوی او Woman-Ochre در سال ۱۹۸۵ از موزه هنر دانشگاه آریزونا در توسان به سرقت رفت و در سال ۲۰۱۷ بازیابی شد. دکونینگ با همکار نقاش اکسپرسیونیست انتزاعی الین دکونینگ ازدواج کرد. وی در سال ۱۳۷۶ دار فانی را وداع گفت.
مقایسه هنر انتزاعی و اکسپرسیونیسم انتزاعی
هنر انتزاعی بهعنوان سبکی کلی، فرمهای واقعی و بازنمایی دقیق از دنیای اطراف را کنار میگذارد و به جای آن از اشکال، خطوط و رنگها برای خلق ترکیباتی استفاده میکند که مستقیماً با واقعیت ارتباطی ندارند. این آثار اغلب جنبهای ساختارمند و هندسی دارند و در آنها هدف اصلی، انتقال ایدهها یا احساسات از طریق سادهسازی و تغییر فرم است.
در مقابل، اکسپرسیونیسم انتزاعی که یک جنبش خاص در اواسط قرن بیستم است، به رغم ماهیت انتزاعی خود، لزوماً از تمام اشکال بازنمایی اجتناب نمیکند. این سبک بر بیان احساسات درونی هنرمند تأکید دارد و به نوعی با انرژی و خودانگیختگی همراه است. نقاشیهای این جنبش اغلب شامل ضربات پرشور قلمو یا استفادههای غیرمعمول از رنگ هستند که حس جنبش و احساس را به بیننده منتقل میکنند.
ارتباط و تفاوتها
هر دو سبک هنری در تلاش برای برانگیختن واکنش احساسی در بیننده موفق عمل میکنند، اما شیوههای آنها متفاوت است. آثار اکسپرسیونیسم انتزاعی معمولاً دارای حالتی پرانرژی، احساسی و گاه آشوبگونهاند که بازتاب درونیات هنرمند است، در حالی که هنر انتزاعی میتواند آرامتر و مفهومیتر باشد.
اکسپرسیونیسم انتزاعی همچنین واکنشی علیه جنبش امپرسیونیسم بود که پیش از آن آمده بود ( سبکی که به ثبت لحظات گذرای زندگی اختصاص داشت ). این جنبش با کنار زدن محدودیتهای سنتی هنر اروپایی، راه را برای هنر انتزاعی مدرن باز کرد. در واقع، آثار انتزاعی بعدی حتی فاصله بیشتری از واقعیت گرفتند و مرزهای تخیل و خلاقیت هنری را به طرز چشمگیری گسترش دادند.
حتما بخوانید : دوره آموزش فلسفه هنر
تفاوت اکسپرسیونیسم و امپرسیونیسم
امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم، دو جنبش هنری برجسته اما کاملاً متفاوت در تاریخ هنر هستند.
- امپرسیونیسم، جنبشی بود که در اواخر قرن نوزدهم در فرانسه ظهور کرد و تمرکز اصلی آن بر ثبت لحظات زودگذر نور و رنگ در طبیعت بود. هنرمندان این سبک، اغلب در فضای باز کار میکردند و بهدنبال بازتاب حس و حال لحظهای بودند. آثار امپرسیونیستها معمولاً روشن، پرجنبوجوش و شامل ضربههای کوتاه و آزاد قلممو هستند. نقاشانی مانند کلود مونه و پیر آگوست رنوار از چهرههای برجسته این سبک به شمار میروند.
- اکسپرسیونیسم، اما در اوایل قرن بیستم بهعنوان پاسخی به دنیای صنعتی و بحرانهای اجتماعی به وجود آمد. این سبک بر بیان احساسات درونی و حالات ذهنی هنرمند تأکید داشت و اغلب از رنگها و فرمهای اغراقشده برای انتقال این عواطف استفاده میکرد. آثار اکسپرسیونیستی گاهی تیرهتر و پر از حس اضطراب، شور یا تنش هستند.
در حالی که امپرسیونیسم به ثبت واقعیت بیرونی و لحظات طبیعی علاقهمند بود، اکسپرسیونیسم بر انعکاس جهان درونی و ذهنی هنرمند تمرکز داشت. به زبان ساده، امپرسیونیسم به “آنچه دیده میشود” میپردازد، در حالی که اکسپرسیونیسم به “آنچه حس میشود.”
دیدگاهها (0)