سینما اسکولز

نخستین فیلمهای ناطق

نخستین فیلمهای ناطق

سال ۱۹۲۹، سال بحران اقتصادی آمریکا و بازار جهانی بود. هالیوود در موقعیت بحران مالی قرار گرفت. شرکتهای سینمایی برای مقابله با رکود بازار سینما، تحولی در سینما می جستند تا هم سینما را زنده نگاه دارند و هم مردم را به سینما راغب سازند. نخستین مقصود را در ایجاد تحول به تولید صدا در فیلم مرکزیت دادند. بر این اساس ایده ها، تلاش ها و سرمایه ها به راه انداخته شدند.البته نخستین ورود صدا با فیلم « خواننده جاز the jazz singe» اثر « ال جانسون» در سال ۱۹۲۷ تولد خود را اعلام داشته بود. ولی ناقص و کوتاه بود. به دنبال فیلم « خواننده جاز» فیلمهای ناطق یکی بعد از دیگری ساخته می شدند. اما شخص مجبور بود که طی برداشت دوربین را در یک جعبه خفه کن، محبوس کند. در سال ۱۹۲۹ بود که تطبیق صدا در کل فیلم به عنوان ناطق، به تکمیل نهایی رسید. در واقع می توان گفت که سال ۱۹۲۹، آغاز مرگ تدریجی فیلم صامت بود. با این همه، توفیق صدا همگان را خوشحال نساخت. بلکه بسیاری از تهیه کنندگان را نگران سرمایه خود ساخت. اگرچه عده ای ظهور صدا را تکنیک مثبتی خواندند برای بهتر کردن بیان بصری. ولی برای کارگردانانی نظیر ارنست لوبیچ، کینگ ویدور، فرانک کاپرا و روبن مامولیان چندان خوشحال کننده نبود.آنان هنوز تصویر را محک اول می دانستند. از صدا به عنوان وسیله ای برای شکل دادن آواز و موزیک که متناسب با فضای افسردگی آن روز جامعه آمریکا بود. لازم می دانستند. و احتمالاً گرایش مردم به رقص و آواز در این برهه نیز ، شاید نوعی فرار از وضعیت ناگوار جامعه بود. اما هرچه گفتگو و موزیک در فیلم گنجانده می شد ، طنز بصری جای خود را به طنز کلامی می دادو حرکات شیرین و گویا جایش را به گفتار.

اورسن ولز در « همشهری کین» با استفاده از تجارب رادیویی خود ، توانست گفتگو و صداهای درهم را ترکیب کند و تکنیکی احیا نماید که یک صدای چند حاشیه ای با تداخل منابع مختلف صدا، ممکن شود.

در فرانسه «رنه کلر» امکانات و ماهیت صدا را زودتر از همه شناخت. او در فیلم « زیر بامهای پاریس toitsde sous les  ،۱۹۲۹ » و «میلیون Million ، ۱۹۳۱ » گفتار را در حداقل نگاه داشت تا حواس تماشاگر به صدای موسیقی و افکتها بیشتر متوجه باشد. رنه کلر همچنان به ماهیت تصویر بیشتر از صدا اهمیت می داد. او صدا را به صرف صدا به کار نمی برد. بلکه آن را به عنوان یکی از ارکان داستان به کار می برد. بدین گونه وقتی تیک تاک ساعت شنیده می شد ، از نظر وی کافی بود و نیازی به نشان دادن خود ساعت نبود.

از دیگر ویژگی های فیلم ناطق ، فراهم ساختن زمینه پیوند رمانتیسم و رئالیسم بود. مضمونهای اجتماعی به شیوه رمانتیک تغییر شکل می یافتند. این شیوه بیان در فیلم های ژان رنوار « خیال باطل La grand lllusion ، ۱۹۲۷ » و « قانون بازی Regle Dujeu  ، ۱۹۳۹ » به خوبی مشهود بود.

در این حول و حوش به اهمیت رنگ های فیلم نیز به نسبت اهمیت کیفیت صدا مورد توجه قرار داده می شد ( زیرا در گذشته فیلم را رنگ می کردند ). استفاده از فیلم سیاه- سفید پانکروماتیک ( که به همه ی رنگ ها طول موج حساس است) به جای اتروماتیک ( که به قرمز حساس نیست) در کیفیت نمایش فیلمها ( سالهای ۳۰-۱۹۱۲ ) بسیار مطلوب عمل می کرد. توالی عکسها که در فیلمهای صامت بین ۱۵ تا ۲۵ عکس در ثانیه نوسان داشت ، سرانجام به ۲۴ عکس در ثانیه، استاندارد گردید.

نخستین رنگهای فیلم تکنی کالر با فیلم « نمایش را شروع کنیم on with The show ، ۱۹۳۵ » پا به هستی گذاشت. ابتدا فیلمها در دو رنگ تولید می شد که چندان موفقیت آمیز نبود. زیرا چشم را می آزرد. در نتیجه از خط تولید بیرون آمد. سپس سه رنگ تکنی کالر به بازار آمد که از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۵۳ مورد استفاده بود. ولی مستلزم یک دوربین پیشرفته با سه نوار فیلم جداگانه بود.

اولین فیلم سه رنگ « کداک کروم» با سه لایه ، با دوربینهای ۸ و ۱۶ میلیمتری استفاده شد که تا سال ۱۹۵۱ هنوز تکمیل نشده بود. بدین سبب فیلم سیاه – سفید تا شروع دهه ۵۰ معمولترین فیلم حرفه ایها و آماتورها به حساب می آمد.

دیدگاه‌ها (0)

*
*

بیست + چهارده =

تخفیف ویژه : 50 درصد تخفیف برای سفارش های بالای 2 میلیون تومانکلیک کنید
+