راهنمای کامل ترانزیشن در تدوین - شرح تمام ترانزیشن های تدوین

توضیح ترانزیشن های خلاقانه ویدئو و فیلم ، از جمله  Jump cut، match cut، fade in و غیره .

در تدوین یک فیلم ، ترانزیشن ( انتقال ) بین صحنه ها ، فرصتی برای کمک به بیان داستان شما است که گاهی اوقات نادیده گرفته می شود. در حالی که در اکثر ترانزیشن های بین صحنه ها فقط از یک کات ساده استفاده میشود ، یک عالمه ترانزیشن خلاقانه و سینمایی وجود دارد که فیلمسازان می‌توانند از آن ها استفاده کنند. در این ویدیو، انواع و اقسام ترانزیشن های ویدیویی مختلف و ویژگی های بخصوص آن‌ها و آنچه که به داستان‌گویی بصری اثر اضافه می‌کنند را بررسی می‌کنیم.

یکی از رایج ترین ترانزیشن های فیلم، fade in  و fade out است. به طور معمول، از این تکنیک ها برای آغاز و پایان یک فیلم استفاده می شود، اما می توان از آن ها در بین صحنه های فیلم برای ایجاد یک انفصال سرنوشت ساز هم استفاده کرد. همچنین ، یکی از متداول‌ترین روش‌های ترانزیشن، دیزالو (یا کراس دیزالو / cross dissolve ) است. این زمانی است که یک صحنه به تدریج فید اوت می شود در حالی که صحنه بعدی به تدریج فید این می شود. تکنیک dissolve تنها یکی از تکنیک‌هایی است که برای ایجاد ترانزیشنی یکپارچه استفاده می‌شود، از آن برای نشان دادن گذر زمان یا تغییر به یک فلش بک یا رویا هم استفاده می‌شود.

مچ کات (match cut) یکی دیگر از انواع ترانزیشن های تدوین است که صرفاً به منظور ایجاد ارتباط بین یک نما و نمای بعدی یا یک صحنه با صحنه بعدی استفاده می‌شود . این ارتباط را می توان با اشکال، رنگ ها، حرکت یا حتی صدا ایجاد کرد. مچ کات یک ترانزیشن آنی بین صحنه هاست، اما "مچ دیزالو " ، هم "ارتباط" یک مچ کات را دارد هم "نرمی" یک کراس دیزالو . ترانزیشن Iris هم یک تکنیک قدیمی است که به ندرت مورد استفاده قرار می گیرد مگر اینکه به دنبال رسیدن به یک سبک نوستالژیک یا قدیمی باشید.

وایپ ترانزیشن ( wipe transition ) هم در حیطه ترانزیشن فیلم و ویدیو کمی منسوخ شده محسوب می‌شود . جورج لوکاس ، وایپ ترانزیشن را به زبان بصریِ جنگ ستارگان تبدیل کرد تا ادای دینی به دو چیزی که برای حماسه اسکای واکر به او الهام بخشیدند باشد  -یعنی سریال های فلش گوردون و دژ پنهان کوروساوا . رویکرد مدرن به همین ترانزیشن سینمایی، passing transition (یا pass-by effect ) نامیده می‌شود. در این ترانزیشن از یک عنصر متحرک در قاب برای انتقالی یکپارچه به صحنه بعدی استفاده میشود  و یکی از تکنیک های مورد علاقه ادگار رایت در ویرایش فیلم هم هست.

در تکنیک بعدی می‌رسیم به پن شلاقی یا whip pan  . پن شلاقی زمانی است که دوربین به سرعت حرکت می‌کند تا یک تصویر تار ایجاد کند ( که بتوان کات را مخفی کرد) و در شروع صحنه بعدی هم یک پن شلاقی دیگر استفاده میشود . این نوع از ترانزیشن های فیلم نه تنها انتقال‌های یکدستی ایجاد می‌کنند، بلکه به حفظ انرژی یک صحنه تا صحنه های دیگر هم کمک می‌کنند. smash cut شاید ناگهانی ترین ترانزیشن فیلم باشد چون بر اساس تضاد بین عناصری مثل صدای بلند و آرام، فعال بودن و بی حرکت بودن، یا گاهی اوقات هر دو ساخته شده است.

در نهایت می‌رسیم به J cut و L cut  ، دو روش برای پر کردن شکاف بین صدا و تصویر برای ایجاد تاثیرات مختلف. به عنوان مثال، L cut اغلب زمانی استفاده می شود که یک شخصیت شروع به روایت یک داستان فلش بک می کند. و J cut معمولا برای ایجاد چشم انتظاری برای صحنه بعد استفاده می شود. این هایی که گفتیم فقط رایج ترین ترانزیشن های ویدیویی هستند ، اما همیشه یک عالمه جلوه های ترانزیشن جدید ابداع می شوند. وظیفه شما به عنوان فیلمساز این است که ترانزیشن درست برای صحنه های خود را پیدا کنید ، چیزی که به بیان داستان شما کمک کند.